

عفاف امری فطری است که ریشه در ذات انسان دارد و حجاب نمود بیرونی آن است.
به گزارش پایگاه خبری حجاب، حجاب و عفاف اگر چه یکی از فرایض دین اسلام و از واجبات آن است و بارها در احادیث و روایات و همچینین قرآن کریم به آن سفارش شده است؛ اما محدود به دین اسلام نیست و در تمامی دورانهای تاریخی و با هر دینی یکی از عواملی بوده است که به آن توجه شده و به طریق مختلف به آن پرداخته شده چه در حفظ آن و چه در ضد آن.
عفاف امری فطری است که ریشه در ذات انسان دارد و حجاب نمود بیرونی آن است، اگر چه برخی این نیاز فطری را نادیده میگیرند و در پرداخت به آن سهل انگاری کرده و این نیاز رابا ابزارهای دیگر چون خوش گذرانی و جلب توجه دیگران به صورت کادب ارضا میکنند.
توجه تمامی اقشار و دورههای تاریخی به بحث حجاب رامی توان در دوران باستان جستجو کرد و برای این کار باید به منابع مورد وثوق و دقیق مراجعه کرد، مطالعات به دست آمده از متون تاریخی از تمدنهای پیشین نشان میدهد که حجاب در دورههای مختلف تاریخی به ویژه در سلسلههای مختلف ایران باستان، در دوره ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی در میان زنان ایرانی امری رایج و پذیرفته شده بوده و توسط سپاه اسلام به ایران آورده نشده است؛ آنچه این مدعا را اثبات میکند نوع پوشش زنانی است که برروی کتیبههای به جا مانده در مکانهای باستانی مانند نقش رستم وتحت جمشید به تصویر کشده شدهاند.
علاوه بر این آثار باستانی ظروف، تندیسها و مجسمههای محافظت شده در موزهها و در دوران بعد از اسلام از طریق منابع و کتابهای معتبر مانند شاهنامه فردوسی که آینه تمام نمای فرهنگ ایران زمین است نیزتصدیق دیگری بر این مدعی است حجاب امری مورد تاکید در فرهنگ ایرانی بوده است.
آنچه موضوع این یادداشت است و به آن پرداخته خواهد شد تاکیدات ویژه ادبیات بر حجاب و عفاف است که در طول قرنها ادبیات فارسی وجود داشته و شاعران مختلف از ابعاد مختلف به آن پرداختهاند.
شاهنامه فردوسی یکی از برجستهترین آثار ادبیات فارسی است که میتوان بسیاری از نشانههای فرهنگ و تمدن فارسی را در آن جستجو کرد، توجه به زن و جایگاه ویژه آن از جمله اموری است که در سرتاسر این اثر تاکید ویژه شده است
از متون شاهنامه چنین برمی آید که از درآن زمان هم حجاب اصلی پذیرفته شده بود و همه اینها صحتی بر این مدعی است که حجاب و عفاف امری فطری است و نه تنها یک فریضه و یک واجب دینی
در جایی از شاهنامه از زبان شیرین آمده است:
سه دیگر که بالا و رویش بود *** به پوشیدگی نیز مویش بود
بدانگه من جفت خسرو بدم *** به پوشیدگی در جهان نو بدم
مـــرا از هنر مــــوی بُد در نهان *** که او را ندیدی کس اندر جهان
نمودم همه پشت اینجادویی *** نــــه از تنبل و مکر و ز بدخویی
اطلاق نهان بودن موی به عنوان هنر یکی از نشانههای این است که پوشاندن مو و بدن ارزش تلقی میشده است. در جای دیگر از شاهنامه از زبان تهمینه همسر رستم آمده است:
کس از پرده بیرون ندیدی مرا *** نه هرگز کسی آواز شنیدی مرا
جایی دیگر از شاهنامه از زبان منیژه آمده است:
منیژه منم دخت افراسیاب *** برهنه ندیده رخم آفتاب
در قسمتی دیگر از شاهنامه و در ماجرای ضحاک که مربوط به دوران جمشید و فریدون بوده است در رابطه با دوخواهر جشید آمده است:
که جمشید را هر دو خواهر بدند *** سر بانوان را چو افسر بدند
ز پوشیده رویان یکی شهرناز *** دگر ماهرویی به نام ارنواز
تاکیدات این چنینی اثر فاخری همچون شاهنامه که آینهای از فرهنگ و تمدن ایرانی است بر پوشیدگی و عدم برهنگی نشان از آن است که حجاب میراث اسلام نبوده است و حتی در دوران باستان هم بر آن تاکید شده است.
تاکید بر حجاب و عفاف تنها نه تنها در شاهنامه فردوسی بلکه در آثار بسیاری از شعرای بزرگ و کوچک ادبیات فارسی دیده میشود از دیگر اشعاری که صراحتا به موضوع حجاب پرداخته و زنان و دختران را به پوشیدگی دعوت میکند شعری از یوسف بخشی خوانساری است که در بخشی از آن آمده است:
عریان مکنای دختر زیبا تن خود را *** کوته بکن از راه هوس دامن خود را
جمعند در اطراف تو مردان هوس باز***خالی کن از این جمع تو پیراهن خود را
مولوی نیز از جمله شاعران بزرگی است که با تاثیر حجاب در رابطه بین جن زن و مرد پرداخته است و پوشش و حجاب را مانند حائلی بین زن و مرد میداند که رابطهٔ بین این دو را تنظیم میکند
آب غالب شد بر آتش از لهیب *** زآتش او جوشد چو باشد در «حجیب»
چونکه دیگی حایل آمد آن دو را *** نیست کرد آن آب را کردش هوا
مولوی در این قسمت از اثر خود مرد را مانند آب و زن را به آتش تشبیه کرده است که در صورت از بین رفتن حائل بین آب و آتش، آتش پیروز است و بر آب غلبه میکند؛ اما اگر آب مظروف ظرفی باشد و در پوششی قرار بگیرد آتش میتواند آن را حرارت داده و به جوشش انداخته و در آن تغییراتی ایجاد کند.
آنچه در بالا آمده است تنها بخشی از توجه ویژهٔ شعرای بزرگ به حجاب و عفاف بوده است، علاوه بر این مثالهای آشکار بارها در اشعار و داستانهای مختلفی به آن پرداخته شده است، ادبیات به عنوان آینه تمدنی هر سرزمینی نشان دهنده ارزشها و هنجارهای جامعه است و ادبیات کهن اسلامی با قرنها سابقه نیز از این دسته مستثنی نیست.
همین ادبیات کهن و با سابقه فراوان حجاب را ارزش دانسته و تاکید بر آن حتی پیش از ورود اسلام نشان از آن است که بر خلاف گفته برخی از افراد این ارزش از بیرون و توسط اعراب به ما تحمیل نشده بلکه نیازی فطری بوده است که ایرانیان نیز مانند بسیاری از فطرتهای پاک به پاسخ گفتهاند.
انتهای پیام/